هدف از انتشار این متن تنها روشن کردن مسیر شخصی و کمک گرفتن از مخاطب محترم برای حرکت در مسیر صحیح بوده و خدای نخواسته نمیخواهم به عزیزی اشاره یا از او انتقاد نمایم.
میدانم و پذیرفتهام که بنده هم مانند همه نقاط قوت و ضعفی دارم،
و متوجه شدهام که گوشهای خلوت و دور از هیاهو از هر چیز دیگری برایم ارزشمندتر است و درک نکردهام که این نقطه قوت است یا منفی یا هر دو! شاید بستگی دارد که دنبال چه باشم بعبارتی بر فرض محال و شاید بر اساس قاعده رویا :) اگر هم فرد مناسبی برای پرسنال برندینگ باشم، شخصاً از آن گریزانم و ترجیح میدهم خودم را زندگی کنم.
نمیدانم شما که در حال مطالعه این متن هستید چه برداشتی خواهید داشت و نمیدانم در *لایههای درونی وجودم اکنون دقیقاً به چه چیز فکر میکنم، اما خواهشمندم اگر روزی گذرتان بر این پست افتاد :) و این مطلب را خواندید و حقیر را متفاوت با این نوشتار یافتید و متوجه شدید که در تب Follower غوطه ور و *بدحال شدهام، دوستی کنید و تماس بگیرید یا کامنتی بگذارید یا ایمیلی بزنید. خواهش میکنم.
*لایههای درونی: متوجه شدم در لایههای درونیام چه خبر است، به نظرم مهم نیست که ارزش محتوا یا شیوه نگارش یا ... در کل مسائل فنی یک بلاگر در چه سطحی است، بنظرم مهم است که خودش را بنویسد، حتی بدون مخاطب (یا شاید در حد خاله و عمه و رقیق شفیق)
*بدحال: منظور حالتی است که بلاگر را فراگرفته و برای جذب مخاطب بیشتر دست به هر کار میزند ;).